نامگذاري هفته اول ماه محرم به عنوان هفته "احياء امر به معروف و نهي از منكر "، تأكيدي ويژه بر مهمترين هدف قيام خونين حضرت اباعبدا…عليه السّلام دارد، هدفي كه از آن احياء اسلام و بازگشت جامعه به سيره جدّ بزرگوارش را انتظار مي كشيد. در ميان واجبات ديني، امر به معروف و نهي از منكر از اهميتي خاص برخوردارند، چرا كه اين دو واجب خود زمينه ساز اجراي ساير واجبات ميشوند و لذا پيشواي پرهيزكاران و اميرمؤمنان عليه السّلام ميفرمايد:"همه كارهاي نيك و (از جمله) جهاد در راه خدا در مقايسه با امر به معروف و نهي از منكر، چون دميدني بر امواج دريائي پهناور است.*" و نيز ميفرمايد:"ترك اين دو واجب باعث تسلط اشرار بر جامعه و عدم استجابت دعا براي دفع آنها مي شود.**" اهميتي اين چنين، موجب مي گردد كه حضرت سيدالشهداء عليه السّلام ، يعني ارزشمندترين ذخيره الهي و بزرگترين شخصيت اسلامي زمان ، در راه اجراي عملي اين دو واجب الهي آن مصائب جانسوز را برخود وخاندان گراميش پذيرا باشد و با نثار خون خود و ياران باوفايش نشان دهد كه در صورت لزوم و براي حفظ اسلام، كه جز با اجراي امر به معروف و نهي از منكر ميسر نمي شود، گذشتن از جان و مال و خاندان و آبرو جايز است. نظر به اهميت اين دو فريضه ديني، و براي عملياتي كردن آنها و بهره گيري از نتايج بيشمار آن درساختن جامعه اي سالم، در اصل هشتم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران چنين آمده است:" در جمهوري اسلامي ايران دعوت به خير، امر به معروف و نهي از منكر وظيفه اي است همگاني و متقابل بر عهده مردم نسبت به يكديگر، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت. شرايط و حدود و كيفيت آن را قانون معين مي كند.
"والمؤمنون و المؤمنات بعضهم اولياء بعض يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر"."
امّا با وجود گذشت سي و نه سال از تصويب اين اصل و عليرغم تأثير همه جانبه اي كه اجراي عملي و ضابطه مند اين اصل مي تواند در سلامت جامعه و عملي شدن همه احكام اسلامي داشته باشد، متأسفانه هنوز اقدامي جدّي در اجراي قانوني و اثرگذار اين اصل صورت نگرفته است. و بدون ترديد بايد گناه تأخير در رسيدن به جامعه اسلامي مطلوب، وجود مفاسد گوناگون اخلاقي، اقتصادي، اجتماعي، مشكلاتي كه بر سر راه آمرين به معروف و ناهيان از منكر بوجود مي آيد و مانند آن را بر عهده كساني دانست كه با عملياتي نكردن اصل هشتم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، متروك شدن اين دو واجب الهي و يا اجراي ناقص وكم اثر آنها را موجب شده اند.
*نهج البلاغه حكمت ۳۷۴
** همان نامه ۴۷
موسوي زاده